غزل سر گیسو
اسیر و عاشق دردم دلم در گیر مستانه
گذر کردم خوشی ها را در این دنیای دیوانه
***
قفس ناقوس زندان شد که در آن پای دل بند است
نمی پوسد دلم انگار سحر خیز است در این خانه
***
چو پروانه بهارش شاد خطر در لای در دیده
سفر می رفته در صحرا چو مشتاق است و شیدنه
***
طلوع غمگسار ماه شفع می نازد از ایوان
نمی بوسد سر گیسو به نامردی سر شانه
***
هوس در کوچه ها بارید به دنبال هوس رانان
فلاح و رستگاری هست کو درویش و میخانه
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 02/01/1393